داره اذیتم می کنه

سلام برعشق و زندگی

داستان

داره اذیتم می کنه



داره اذیتم می کنه

مطیع بودن اذیتم می کنه ...........

تو چشم خیلیای نمی تونم نگاه کنم

خیلیا که تا میتونن به قوانین فحش میدن

اما توی سر کشی هاشون هم قانون دارن ........................

نمیشه ... نمیشه با این آدما زندگی کرد .........

نمیشه به قوانینشون احترام گذاشت

تا ناجی احساس کمبود اونا تو زندگی بود

اونا می ترسن ... اونا از دست دادن می ترسن ......

تاو قتی هم که می ترسن هر بلایی میشه سرشون اورد

آدما از صفر بدشون میاد ...

می ترسن خودشون باشن حتی اگه مجبور شن از صفر شروع کنن ....

می ترسن داد بزنن چیزایی که رو قبول ندارن ...

ولی ترجیح می دن زیر لب فحش بدن که هیچ کی نشنوه ...........

بسه .....این سر درد لعنتی بسه ... بسه این همه آدم حساب شدن

تو چشمایی که از پس خود حساب کردن بر نمیان

باید رفت ...باید از همه چی در رفت ...

از این همه تصنع ..................

از این همه راه مقرر شده برای رسیدن ......

از اینهمه احتیاط تزریق شده تو رفتار ...........

بسه .......هیچ جای این قشنگ نیست ...

فقط یه ذره آبرو داری تو خونمه که اگه نبود بهتر بود

یه ویرانه ی واقعی بهتر از یه گلخونه ی خیالیه .........

دلم می خواد ماسک محبوبم رو بزنم ...

تابلوی معروف " آغوش مجانی" رو بالای سرم بگیرم .

برم توی همون کافه هایی که آدماش یا منو دوست دارند یا از من متنفرند

.........

همشون رو به یه اندازه بغل کنم ...........

بعدش بر گردمم تو همین اتاق ..... یه خط روی دیوار بندازم ..........

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 2 اسفند 1398برچسب:داره اذیتم می کنه/, ] [ 12:40 ] [ به چشمان من بنگردرمن چه می بینی عشق ] [ ]